در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

یاد گارم را جا گذاشته ام، یاد گاری جز خدایم برایم نمانده است....

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۶ارديبهشت
نسیم خنک و سوز ناک بهاری بر اندامم لرزه می اندازد.دستان گره را بر روی چشمان نیمه بسته ام می کشم.ترسان ترسان برمی خیزم وزیر لب زمزمه ای میکنم.مثل اینکه ساعت کوکی هم مثل من دیگر طاقت این همه بیداری را نداشته است وچه زیبا وآرام در خوابی عمیق فرو رفته است.

پنجره را باز میکنم . ترسان ترسان شروع میکنم به دید زدن . نمی دانم دنبال چه چیز مهمی میگردم اما هر چه هست برایم با اهمیت است.به ساعت مچی ام که روی میز افتاده است نگاه میکنم.بله! ساعتی است که از وقتش گذشته،نمی دانم چکار کنم،انگار تمام دنیا بر روی سرم آوار شده اند.

مگر طلوع خورشید نشانه امیدواری نبود؟

اما امروز صبح  من با دیدن تابش و تلألو نورش نا امید شدم.

امروز صبح آن همه زیبایی، روز های قبل برایم شوم وناگوار شده بودند.

امروز صبح صدای جیک جیک گنجشک ها و هوهوی قمری های وحشی روی تیر چراغ برق مرا شاداب نمی کند.

امروز صبح صدای تق تق چکش خوردن اسکلت فلزی آن ساختمان دور دست مرا بس آزارمی دهد.وروحم را سخت چنگ میزند.

امروز صبح صدای  هیس هیس بچه هایی که می خواهند صبح زود طبق رسم چند روزه ی خود برای معلمشان از باغچه ما دزدکی گل بچینند...کلافه ام می کند.

امروز نمی دانم چه شد که دیگر آن گنجشک، پشت پنجره اتاق ننشست وبا ضربه های ممتدش به شیشه پنجره مرا از خواب ناز بهاری بیدار نکرد.

امروز همه چیزهای زیبا برایم ثقیل وغیر باور شده اند.

واین همه بی روحی ونا امیدی نشانه شروع یک روز بدون ادای احترام به خداست.


ـــــــــــــبی ربطــــــــــــــــــــ :

کسی که به یاد سفر طولانی آخرت باشد خود را آماده میکند.

(نهج البلاغه، حکمت 280)


http://www.rasekhoon.net/_WebSiteData/PhotoGallery/Photos/9c25acec-3071-4ade-9fe9-c99eb6c9d454.jpg



سلام عرض میکنم به همه دوستان

ممکن است چند مدتی بدلیل امتحانات در فضای مجازی پیدام نشه.

اگر احیانا در تایید نظرات و خدمت رسیدن به وبلاگ شما دوستان کوتاهی شد پیشاپیش از همه شما بزرگواران معذرت می خوام.

وموضوع آخر

دیشب صحبت های آقا رو از تلویزیون گوش میدادم.

بنده خدا با تمام وجود داره مردم رو دعوت میکنه به حضور پرشور در انتخابات.

پس بر مردم ایران ننگ هست اگر بخواهند بخاطر اندک مشکلات در انتخابات شرکت نداشته باشند.و بر بسیجیان ننگ است که بخواهند در این زمینه روشنگری نداشته باشند.

خدایا این ره بر را برای ما تا ظهور مولایمان سالم نگه دار.

ومن الله توفیق



در مسلخ عشق
۱۶ارديبهشت

یا انیس من لا انیس له


به اصلاحیه دوستان گرامیمان آقای بهشتی نیا جواد نصیریان


کلام حضرت امیر(ع): "ای فرزند آدم! زمانی که میبینی خداوند انواع نعمتها را به تو میرساند در حالی که معصیتکاری، بترس"
و جایی دیگر حضرتش گفت: "هشدار هشدار!! خداوند چنان پرده پوشی میکند که میپنداری تو را بخشیده است"

هدیه حسن آقا - وبلاگ نسیم آشنا



اول ، دوم ابتدایی که بودم ، ماه محرم می افتاد توی ایام مدارس و فصل زمستون؛ازطلوع محرم  تاغروب صفر کسی تخمه نمی خورد.[1] اِلا من،که بچه شیطونی بودم و همیشه ته ِجیبم تخمه پیدا میشد.

از بس که بی بی خانم گفته بود:«روز قتلی[2] تخمه نخور خدا قهرش میگیره و  به کمرت میزنهااا ؛ بچه چوب خدا صدا ندارهااا!!! » ، طوری شدکه دیگه جلوش تخمه نمی خوردم که دور از چشمش دلی از عزا در بیارم.

اون قدر این موضوع با گوشت و پوستم عجین شده بوده که توی دو ماه عزا هر وقت  از نخوندن درسام امتحانم بد می شد، یاد موضوع "قهر خدا و چوب بی صدا می افتادم" و بر کرسی قضاوت مینشستم و به خودم میگفتم : اون روز نباید تخمه میخوردم ؛ خدا قهرش گرفته و باعث شده من امتحانم بد بشه!!

بچه بودم و ساده ، اون قدر ساده که باورم نمی شد نخوندن درسام باعث بد شدن امتحانم شده، نه قهر خدای مهربون!

 اون قدر دلم برای اون سادگی تنگ شده، که حاضرم تمام زندگیم رو بدم، تا بتونم یک روز برگردم به اون دوران؛ روزایی که خوردن تخمه برام  گناه کبیره بود و عرش خدا رو می لرزوند.

این روزها این قدر چوب خط گناهام پر شده، که دیگه گناهام به چشمم نمی آد.

این روزها دارم قهر خدا رو حس میکنم و  اعتقاد پیدا می کنم، اگه خدا گفته عذاب میفرستم نیاز نیست   آتش از آسمون بباره، گاهی وقتا، سلب توفیق یک زیارت، یک عذاب بزرگ برام محسوب میشه، همون که خدا وعده ش رو داده.

خداییش خیلی قهر خدا سنگینه، و سخت تر از اون، لحظه ایه که؛ خدا در برابر این همه گناهام فقط وفقط سکوت می کنه.

و...امروز نظاره گر چوب بی صدای خدایم بودم، فکر می کردم، نیاز دارم باز روی کرسی قضاوت بشینم و باز بخودم بگم...اون روز نباید تخمه می خوردم.

بازهم ساده ام، و هنوز باور نکردم نخوندن درسم باعث بد شدن امتحانم شده؛ نه قهر خدای مهربون!!


*****

[1] : قدیما آجیل و تخمه نشونه شادی می دیدند و چون ماه محرم و صفر ماه غم وغصه بوده مردم حتی نشانه های شادی هم در زندگیشون استفاده نمیکردن.بگذریم که حالا چقدر ایمان مردم تغییر کرده.

[2] : منظور ایام محرم و صفره.



ـــــــــــــبی ربطــــــــــــــــــــ :(اما خیلی با ربط)


سخت ترین گناهان ، گناهی است که مرتکب آن ناچیزش شمارد

(نهج البلاغه، حکمت 348 )


# سلام به همه دوستان معذرت میخوام که دیر وبلاگ رو به روز میکنم،دوتا دلیل عمده داره

اول بخاطربرخی مسائل من جمله امتحاناتم و ..

دوم مدتی هست که دیگه حوصله نوشتن ندارم نمی دونم چرا!!

# ازهمه دوستان التماس دعا دارم  دعا کنید بتونم توی امتحانات (خدایی) سربلند بشم.


http://media.jamnews.ir/Original/1391/12/27/IMG08205045.jpg


در مسلخ عشق