درد له شدن

مورچه ای به خود مینالید:

« از درد له شدن زیر پای آدمها »

.

کاش روزی برسد برای جلو رفتنمان پا روی هر چیزی نگذاریم،حتی عقاید.

.

چقدر لرزیدم...

آنگاه که در آن روز سرد زمستانی ، پیرمرد فقیر محله؛ می لرزید ومن به لطف کت و کلاه بافتنی ام، گرمم بود.و چه گرم و صمیمانه؛ او مرا با نگاهش دنبال می کرد.که هیچ گاه، به این اندازه به خود نلرزیدم...

انار زمستان

زمستان که آمد

همه تنها شدند.حتی

انار باغچه خانه ما...

بارش باران

خوش بحال درختان...

.

بی منت و سراپا تا آخر؛ زیر باران می مانند و خیس می شوند.

.

بی آنکه حتی یکیشان   سرما  بخورند...

---

---

از تمامی دوستانی که در دو پست قبلی لطف کردن نظر گذاشتن و بنده فرصت نکردم هم نظراتشون منتشر کنم و هم نتونستم به وبشون مراجعه کنم؛ عذر خواهی میکنم.

و از دوستان بلاگفایی هم عذر می خوام نمیدونم مشکل از سیستم من هست یا از سایت بلاگفا؛ امکان نظر گذاشتن در وبلاگ های شما بزرگواران رو ندارم.

روزگار نامرد

سالیان درازیست که این دو باهم قهرهستند

خورشید و ماه را میگویم

خورشید که می رود؛ ماه بیرون می آید

عجب روزگار نامردی ست

یکی نیست این دو را با هم آشتی دهد.

عید قربان

[[خدایا در این قربان، هرچه که ما را از تو میگیرد؛ از ما بگیر...]]

[الهی رضا برضائک]

***

-: عیدتان مبارک :-

***

جالب ترین عکسهایی که دیدم در مورد عید قربان...